گل خوشبوی من، یاسگل خوشبوی من، یاس، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
پیوند آسمونی ماپیوند آسمونی ما، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره
نفس هامون زیر یک سقفنفس هامون زیر یک سقف، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

گل بهشتی

الف- ب- جیم- دال... امتحانات رو به پایان

سلام  امتحانات همچنان نفس گیر ادامه دارن و تا منو کچل نکنن دست از سرم ب نمی دارن شبها تا دیر وقت بیدارم و یکی می زنم تو سر خودم و دوتا تو سر کتاب ... امروز هم روانشناسی اجتماعی داشتم خدا رو شکر خوب بود. در کل تا حالا به لطف خدا و با همکاری همسر همراهم همه شون رو خوب گذروندم و هنوز دوتای دیگه دارم. توی این مدتی که من درگیر امتحاناتم بودم (و هستم) از اون طرف یعنی از خونه ی مادر جون اینا حسابی غافل شدم . آقاجون ، مادر جون و یاسی به شدت سرما خوردن و کسی نیود براشون یه سوپ بذاره یا شلغم بپزه و بنده های خدا خودشون کارهاشونو می کردن. بعد از بضی از امتحانا یکی دو ساعت می رفتم اون طرف و جارو و نظافت می کردم ولی بیشتر از این نمی ر...
30 دی 1391

شیرین کاری

سلام  گرچه فردا یه امتحان دهشتناک دارم به نام نامی "علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی" ولی با این وجود دارم ناپرهیزی می کنم و اومدم که آپ کنم. آخه برای خودم خیلی جالبه و گفتم تا مثل بقیه ی چیزا اینم یادم نرفته بیام بنویسم: وقتی من بیدارم هیشکی نباید بخوابه! چند شب پیش که یاس پیش ما خوابید علیرغم اینکه تا صبح چندین بار زن عموی محترم رو از خواب ناز بیدار کرده بود ولی باز صبح زود بیدار شد و هوس بازی زده بود به سرش... منم که تشنه ی خواب مثل دور از جونم .... افتاده بودم توی جام ولی خانوم انگار نه انگار که کله ی سحره و موقع خواب اومد سراغم و مژه هامو هی می گرفت و می برد بالا که چشمامو باز کنه و وقتی موفق می شد با یه ...
30 دی 1391

فکر بکر

سلام گفتم که مامان اینا گفتن می خوان طی چند روز آینده به ما سر بزنن... امروز یه فکری کردم و با خودم گفتم بهتره اولین مهمونای خونه مون آقاجون و مادر جون باشن چون هم نزدیک ترن هم بزرگ ترن و هم یه جورایی در اولویتن برای همین پیغام دادم که مادرجون ناهار درست نکنه و... دست به کار شدم یه زرشک پلو با مرغ خوشمزه درست کردم و سفره ی زیبایی چیدم البته با کمک همسر همیشه همراهم. حیف! تو فکر بودم عکسشو بگیرم و لود کنم ولی یادم رفت. مادر جون و آقاجون و برادر شوهرم و یاسی جون که جدیدا خیلی به ما وابسته شده و ترجیح می ده بیشتر این طرف پیش ما باشه. راستی ما یه تصمیم کبری گرفتیم... اینکه یه شب در میون یاسی رو بیاریم این طرف بخ...
8 دی 1391

آماده برای میزبانی

سلام نمی دونم توی این پست درمورد یاسی صحبت کنم یا در مورد حال و هوای خونه ی جدید. بذارید از خونه بگم بعد اگه وقت شد از گلی خانوم... نمی دونم چرا هنوز خیلی برای خونه ذوق نمی زنم شاید علتش این باشه که دست و دلم از دنیا شسته س و هر جا زندگی کنم برام خیلی فرق نمی کنه   شایدم به این خاطره که به قول مادرجون تا توی خونه ی خودمون غذای دو نفری درست نکنیم و بوی غذا توی خونه مون نپیچه انگار هنوز کارمون نیمه تموم مونده و هنوز توی راهیم و نرسیدیم. که احتمال دوم قوی تره !! آخه ما با اینکه چند روزه که از آشفتگی خونه خلاص شدیم و وسایلمون هم چیده شدن و لوازم آشپزی هم خدا رو شکر و با عنایت مادرجون تکمیل شدن و آشپزخونه ی ناز...
6 دی 1391

آشیانه ی ما

سلام دوستای گلم  حالا که توی پست قبلی همه چی رو نوشتم دیگه می تونم راحت تر صحبت کنم آخه قبل از اون هرچی می خواستم بنویسم یه سرش به این قضیه مربوط می شد... چهارتا میان ترم دادم و با اینکه دوماهه که درس خوندنم تقریبا متوقف شده خدا روشکر از همه شون نمره ی کامل رو گرفتم و کار عملی کودکان استثنایی م هم شد 19/5. با بچه های بسیج دانشگاهمون حسابی دوست شدم و اونها هم به من خیلی لطف دارن... دوست دارم وقت بیشتری رو باهاشون بگذرونم ولی شرایط این اجازه رو نمی ده... فقط یکی دو روزی که می رم دانشگاه می رم بهشون سر می زنم و خاطرات زیبای بسیج اهواز برام تداعی میشن و احساس می کنم خیلی چیزها که فراموشم شدن برام یادآوری می شن و حس خوبی...
5 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل بهشتی می باشد